loading...

مجله علمی کافه زیرو

در سال های اخیر کتاب های بسیار مفیدی در زمینه کسب و کار و استارت اپ نگارش شده است که واقعا خواندن آنها برای علاقمندان کارآفرینی توصیه می شود.یکی از این موارد کتاب صفر تا یک نوشته پیتر تیل است

چهارشنبه 02 مهر 1399

https://rozup.ir/view/3208852/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%81%D8%B1-%D8%AA%D8%A7-%DB%8C%DA%A9.jpg

در سال های اخیر کتاب های بسیار مفیدی در زمینه کسب و کار و استارت اپ نگارش شده است که واقعا خواندن آنها برای علاقمندان کارآفرینی توصیه می شود.یکی از این موارد کتاب صفر تا یک نوشته پیتر تیل است. کتاب “از صفر تا یک: نکاتی در مورد استارتاپ ها و چگونگی ساختن آینده” در سال ۲۰۱۴ به قلم پیتر تیل و بلیک مسترز به چاپ رسید. این کتاب در واقع نسخه بسیار فشرده از مطالب بیان شده توسط پیتر تیل در یکی از کلاس های آنلاین دانشگاه استنفورد می باشد که با علاقه مندی و همت دانشجویش بلیک مسترز به صورت یک کتاب در آمد.

پیتر تیل خود یک سرمایه گذار و کارآفرین موفق محسوب می شود که بیشتر در زمینه کسب و کار اینترنتی فعال بوده است. وی جزو بنیان گذاران شرکت PayPal و از سرمایه گذاران اولیه Facebook بوده و همچنان به عنوان سرمایه گذار و Venture Capitalist در عرصه حمایت از کسب و کارهای نو فعال است. با توجه به تجربه او در کار با شرکت های چندین میلیارد دلاری و ایده های بزرگ و همچنین ارتباط او با پیشروترین افراد در زمینه کسب و کارهای نو، نقطه نظرات او می تواند به عنوان منبع اطلاعاتی با ارزشی به حساب آید. در برخی از قسمت های کتاب نظراتی مطرح شده که بر خلاف ایده های پذیرفته شده معمول می باشد و در این خلاصه نیز به آنها اشاره خواهد شد.

ایده اصلی کتاب حرکت از سمت صفر به سمت یک است. در واقع هنگامی که یک شرکت یا گروه بر روی مساله ای که آن را می شناسد کار می کند، در حال حرکت از ۱  به سمت ۱+N است. اما وقتی کار بر روی مساله ای که هیچ راه حل شناخته شده ای در مورد آن وجود ندارد آغاز می شود، در واقع حرکت از هیچ یا ۰ به سمت ۱ یا اولین پاسخ معتبر صورت می پذیرد. با این توجیه نویسنده جهان را در یک رخوت نوآوری در می یابد که در چند دهه اخیر در هیچ زمینه به خصوصی به جز ارتباطات، دارای پیشرفت اساسی نبوده است. تولید خودرو سالهاست که با اصول ثابتی انجام میگیرد، صنعت انرژی تحول اساسی نداشته و اساسا جهان انقلاب در فناوری را کنار گذاشته است. هدف از مطرح نمودن این موضوعات، معرفی دلایل مسبب آن می باشد. نویسنده بر نقش تعیین کننده نوآوری به جای پیشرفت تکوینی و تدریجی تاکید دارد و خواننده را به مطرح نمودن پرسش های معکوس ترغیب می کند. از خود بپرسیم چقدر به آنچه که از گذشته آموخته ایم اطمینان داریم؟ چقدر فکر می کنیم که گذشته را آن گونه که واقعا بوده است می شناسیم؟

این مقدمه برای ورود به نقدی بر آموخته های دنیای صنعت از وقایع سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ در بازار سهام شرکت های تکنولوژی امریکا مطرح می گردد که از ان به عنوان حباب دات کام یاد می شود. در آن سالها با توجه به افزایش بیش از حد قیمت سهام شرکت های اینترنتی در بازار امریکا، یک حباب قیمتی به وجود آمد که ترکیدن آن به عنوان بزرگترین فاجعه اقتصادی بعد از سقوط بورس امریکا در سال ۱۹۲۹ به حساب می آید. در نتیجه این ورشکستگی های عظیم در صنعت اینترنت و تکنولوژی، زمینه برای معرفی اندیشه ها و آموزه های جدیدی فراهم شد که از نظر تیل همگی آنها درست نیستند. چهار درسی که به غلط از ترکیدن حباب دات کام مطرح و پذیرفته شدند عبارتند از:

  • پیشرفت های تدریجی و افزایشی ایجاد کنید.
  • ناب (Lean) و انعطاف پذیر بمانید.
  • به فضای رقابتی وارد شوید و محصولی بهتر از محصول مشابه رقبای موجود را تولید کنید.
  • بر روی محصول تمرکز کنید چرا که فروش خود به خود انجام می پذیرد.

این آموزه ها تحت تاثیر جو بسیار منفی که در آن زمان ایجاد شده بود و تنها هدف را از دست ندادن پول تلقی می کرد به عنوان اصول کسب و کار پذیرفته شد. در دیدگاه نویسنده، عکس آنچه که در این درسها عنوان شده بیشتر با منطق کسب و کار تناسب دارد و باید این باورهای غلط دور ریخته شود. درس های اصلاح شده به این صورت بیان می شوند:

  • بهتر است در راه بزرگ شدن تلاش کنید حتی اگر شکست بخورید تا اینکه ناچیز بمانید.
  • داشتن یک نقشه و طرح حتی اگر بد باشد بهتر از این است که هیچ نقشه ای نداشته باشید.
  • بازارهای رقابتی سود را از بین می برند و نباید به آنها وارد شوید.
  • فرایند و راهکارهای فروش به اندازه خود محصول مهم هستند.

برخی از این آموزه های پیشنهادی با آنچه که به طور معمول توسط متد Lean تبلیغ می شود در تضاد قرار دارد، چرا که به جای تاکید بر انعطاف پذیری حداکثری و انجام اصلاحات بر اساس بازخورد بازار و مشتری، بر داشتن یک نقشه کلی و بزرگ از ابتدای راه تاکید می کند.

در بخش های بعدی کتاب، ایده داشتن یک بازار انحصاری مطرح میگردد و به کارآفرینان پیشنهاد می شود که وارد بازارهایی شوند و یا محصولی ارائه کنند و یا به کسانی خدمات ارائه کنند که برای آنها انحصار ایجاد کند. این ایده در کنار مذمت رقابت شدید اثبات می شود. به این منظور مثال هایی همچون تسخیر بازار کامپیوتر و ابزار الکترونیکی شخصی توسط شرکت اپل وقتی که مایکروسافت و گوگل مشغول رقابت برای عرضه محصولات رقیب یکدیگر بودند و یا تسخیر بازار انرژی بوسیله نفت شیل وقتی که تولید کنندگان سنتی سوخت های فسیلی و فعالان انرژی های نو مشغول رقابت برای قیمت بودند مطرح می گردد. کتاب سرشار از مثال های جالب در زمینه کسب و کارهای بزرگ و تصمیمات درست و غلط مدیریتی است.

پس از این، کتاب در یک چرخش موضوعی به سراغ طبقه بندی افراد و شرکت ها از نظر ذهنیت و سپس درس هایی برای استارتاپ ها می رود. در طبقه بندی ذهنیت، چهار گروه تعریف می شود؛

  • کسانی که به آینده بدبین هستند و معتقدند می توانند برای آن آماده شوند (Definite Pessimist)،
  • کسانی که به آینده بدبین هستند و معتقدند نمی شود کاری کرد و باید سرنوشت را پذیرفت (Indefinite Pessimist)،
  • کسانی که به آینده خوش بین هستند و معتقدند باید این آینده بهتر را خودشان بسازند (Definite Optimist)،
  • کسانی که به آینده خوش بین هستند اما این بهبود را بدون هیچ تلاشی انتظار دارند و آن را جزو سیر طبیعی میدانند (Indefinite Optimist).

پس از این طبقه بندی کلی، کشور ها و ملت ها از نظر نوع ذهنیت و عملکرد کلی تحلیل می شوند (شامل امریکا، چین، کره و …) و ریشه های اندیشه آنها بررسی می شود. این توضیحات از حوصله این خلاصه خارج است و از علاقه مندان دعوت می شود که به اصل کتاب روجوع نمایند.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش